ناپدری زوئی پارکر مشکوک است که دخترخوانده او دخترانی را دوست دارد. او نگران است بنابراین از همسرش کریسی لین می خواهد که با زویی صحبت کند. ناپدری فکر می کند دختر خوانده اش در حال تبدیل شدن به بوچ است. کریسی به سراغ زویی می رود، اما به جای اینکه با او در مورد همجنس باز فیلم های لز بازی نشدن صحبت کند، از زویی حمایت می کند. او به زویی می‌فهمد که مهم نیست پدرش چه فکری می‌کند که از او چیزی در مورد جنسیت می‌پرسد. زوئی به نامادری خود اعتماد دارد و می گوید که او هرگز با زنی نبوده است و می خواهد بداند که چگونه است. سپس آن دو خم می شوند و شروع به بوسیدن می کنند. نامادری با خوشحالی کمک می کند و شروع به کندن لباس هایش می کند. او چند سینه‌های خوشگل و شیرین را نشان می‌دهد و یک ضربه محکم برای پول به همراه آن‌ها نشان می‌دهد. کریسی نیز شروع به درآوردن لباس می کند و سپس به نوبت غذا می خورند. انگشت می گذارند و بیدمشک یکدیگر را می مالند و سپس ناپدری در را می زند تا بپرسد همه چیز چطور پیش می رود. نامادری به دیوار تکیه می دهد و انگشت شست را به پدر ناپدری می دهد. سپس زن و دختر به برخی از الاغ داغ لیسیدن با دختر بر روی دختر قیچی برگشتند.