سیسی عاشق بکا است. با او صحبت می کند، از او مراقبت می کند و به او اجازه می دهد سینه ها و بیدمشک هایش را بمکد. او آرزو می کند که پیکا واقعی بود تا آنها بتوانند دوست پسر و دوست دختر شوند، اما در حال حاضر، فقط اجازه می دهد عروسک آن را بیرون بخورد. همانطور که بکا در بیدمشک سیسی عمیقاً در گردن دراز کشیده است، یکی از دوستان خواهر و برادرش ناله او را می شنود. او در را باز می کند تا ببیند چه خبر است، سپس دوباره Cece را می شنود که می گوید چگونه می خواستی بکا واقعی بود. ریچی ایده ای دارد. او نیز مانند سیسی با لباس بکا به اتاق او می رود و به آرامی او را در آغوش می گیرد. او گیج از خواب بیدار می شود و نمی داند این مرد کیست. او توضیح می دهد که آرزوی او محقق می شود، زندگی واقعی بکا. سپس عصای شادی خود را به او نشان می دهد که می تواند آن را ببوسد و با آن بازی کند. Cece واقعاً سکس همجنس بازان پسر آن را دوست داشت و حتی آنقدر جلو رفت تا آن را بمکد. سپس او به قول خود به بکا عمل کرد و به ریچی اجازه داد تا آن بچه گربه را درست مانند مربیش پوک من اسپری کند. بکا ارگاسم تکان دهنده ای داشت و مستقیماً وارد بیدمشک عمیق سس شد. آیا پیکا می تواند با Cece تولید مثل کند؟ فقط زمان آن را ثابت خواهد کرد.