ربکا به راحتی منتظر یک ماساژ با طراوت بود که کریستوف را دید که می آید. آن زمان بود که ذهن کنجکاو او به چیزهای شیطانی فکر کرد که می توانست شروع شود. او شروع به چرب کردن بدن سکسی او کرد و با شور و شوق او را ماساژ داد، در حالی که او کاملاً آرام بود. بنابراین روغن بیشتری روی گونه های باسن زیبای او، روی بیدمشک و سوراخ کردن باسنش ریخت و معرفی بازی سکسی این زیبایی را ماساژ داد تا اینکه او شروع به تکان دادن غنیمت خود کرد. سپس بیدمشک او را عمیقا گرفت در حالی که کلیتوریس او را می مالید، با نوک پستان راست او بازی می کرد و او را مجبور می کرد آلت تناسلی خود را بگیرد. وقتی ربکا آلت تناسلی بزرگ و ضخیم او را احساس کرد، می‌دانست که می‌خواهد آن را خوب و صاف بمکد تا رابطه جنسی خوب باشد. او به طرز شگفت انگیزی زانو زد در حالی که بیدمشک او از روغن و عشق برق می زد. چقدر در بالا احساس خوبی داشتم! کریستف بیدمشک او را به سختی لعنت کرد، اگرچه از همان ابتدا او را داغ کرده بود.