"داگ همیلتون ناتان برونسون وارد دفتر ناپدری و رئیس خود، اد همیلتون درک پیرس می شود. اد یک صاحب کسب و کار است و داگ را آموزش می دهد تا روزی وظایف خود را انجام دهد. با این حال، اد هنوز خوشحال نیست که بگوید داگ به اندازه کافی قاطعانه نیست. داگ تمام روز چترش را سفارش می‌دهد و کاری را که انجام می‌دهد، بکی ویتنی رایت، منشی اد، دخالت می‌کند. اد به او نگاه می کند و از او می خواهد که یک فنجان قهوه برایش بیاورد. ظاهر آویزان اد داگ را ناراحت می کند. وقتی بکی با قهوه برگشت، از اد می پرسد که آیا کار دیگری می تواند برای او انجام دهد یا خیر. اد به صورت تلقین آمیز به او می گوید که می داند چه کاری باید انجام دهد، و داگ در حالی که مطیعانه زانو می زند، شوکه می شود و می خواهد دیک اد را بمکد. اد به عنوان راهی برای آموزش به داگ در مورد اداره شرکت، به داگ می‌گوید که تماشای رابطه جنسی او با بکی را داشته باشد. داگ با خجالت موافق است. اد دهان بکی را لعنت می‌کند، سپس او را روی میزش می‌گذارد تا بتواند با بیدمشک او رابطه جنسی داشته باشد، همه اینها در حالی است که داگ او را تماشا می‌کند. پس از اتمام اد، او به داگ می گوید که اکنون نوبت سکسی ترین بازی ها اوست که با بکی رابطه جنسی داشته باشد. انجام دادن؛"