مردی که به تازگی بیوه شده است وسواس خطرناکی نسبت به صحنه دوست دختر پسرش در جیم چارلز درا پیدا می کند. پس از یک شب خواب با فیلم سوپر اکشن چشمانش هنوز روی تخت دراز کشیده است. چشمانش را باز می کند و آهی خسته می کشد. واضح است که او برای بلند شدن از رختخواب هیجانی ندارد. به سمت خالی تخت نگاه می کند. وقتی دستش را روی سمت خالی تخت رد کرد، چشمانش غرق در احساسات شد. حالت او نوعی از دست دادن، اشتیاق است، در نهایت نفس عمیقی می کشد، انگار انرژی را برای رویارویی با روز فرا می گیرد، پاهایش را از روی تخت تکان می دهد و بعد، جیم در حال صحبت با پسرش جاش ریون کینگ است. معلوم می شود که آنها در غم از دست دادن کلر، همسر جیم و مادر جاش اند. به‌طور خاص، به نظر می‌رسد که جیم روزهای سختی را سپری می‌کند، زیرا جاش به جیم می‌گوید که دوست دخترش، بریتانی، که جیم هنوز او را ندیده است، برای آخر هفته با آنها می‌ماند. جیم از آن راضی نیست، زیرا جاش و بریتانی 18 ساله هستند و او به آنها اعتماد می کند. در آن لحظه زنگ خانه به صدا در می آید. جاش با بیان اینکه باید او باشد، می رود تا پاسخ دهد.