"رویای مونا آذر سبزه منحنی. جسمی شوم، لبخندی فریبنده و رفتاری که روحت را می رباید. او هم در اتاق خواب و هم در اتاق نشیمن ما را مسخره می‌کند، روی خودش روغن می‌ریزد تا سر سفید کرکی‌اش را شفاف کند، سینه‌های بازیگوشش را در زیر نشان می‌دهد و فقط التماس می‌کند که او را بپرستیم. مونا عصبانی می شود و در حالی که نور آتش باعث می شود انحناهای او برق بزند، کاملاً برهنه در خز می غلتد. الاغ گردی که در هوا می سکس سامان پیچد...لبخندی روی لب های مرطوب و دلپذیرش نقش می بندد. او آماده است و منتظر است، اما آیا واقعاً کسی می‌تواند با مونا آذر داغ و زرق و برق‌آمیز همراه شود و به او توجه جذابی را که سزاوارش است، جلب کند؟ ببینیم چه کار می توانیم بکنیم...;"