ونسا کیج، ونسا کیج، بلوند بزرگ، دیک جوان سخت خود جرعت حقیقت سکسی را دوست دارد
.
ونسا کیج، ونسا کیج، بلوند بزرگ، دیک جوان سخت خود جرعت حقیقت سکسی را دوست دارد
پسر خوانده ونسا کیز اخیرا با مشکلاتی روبرو بوده است. شاید آن مرد در حال گذراندن یک مرحله است، اما چیزی واقعاً در خزیدن او گیر کرده است. پدرش به سختی می تواند با او صحبت کند و او همیشه حالش بد است. ونسا از دیدن ناراحتی شوهر یا پسرش متنفر است. یک معشوقه بلوند میلف هر کاری می کند تا او را خوشحال کند. بنابراین، به مرد جوان پیشنهاد دادم که با او صحبت کند. شاید چند کلمه از یک نامادری دوست داشتنی این کار را انجام دهد. او به اتاق خواب او راه می یابد و با مرد متفکر می نشیند، جرعت حقیقت سکسی به این امید که بتواند به روان شکننده او نفوذ کند. شاید اگر او فقط چیزهای درست را می گفت، می توانست از این نقطه دشوار زندگی خود خلاص شود. او از او بازجویی می کند تا بفهمد او چه کار کرده است، و او نشان می دهد که اخیراً با دختران خوش شانسی نداشته است. او فکر میکند به یک زن مسنتر نیاز دارد، که ونسا را مجذوب خود میکند. چرا پسر خوانده اش به یک زن مسن نیاز دارد؟ او فکر می کند ایده ای دارد و فقط می داند چگونه رفتار بد بچه ها را اصلاح کند. کمال آن را توصیف می کند.