توضیحات: تانا نامادری Zander از خودارضایی با صدای بلند دست نخواهد کشید و او را دیوانه می کند! او به طبقه بالا رفت تا به او بگوید که آن را پایین نگه دارد، و او به او گفت که دست از اذیت کردن او بردارد و ادامه دهد. میره ولی برمیگرده تا دوباره بهش بگه: باید بس کنی چون دوستانش می آیند!! اما زن نمی تواند متوقف شود! پدر زاندر در خانه نیست که از او مراقبت کند، و او به اندازه دیکی که می تواند بخراشد خارش دارد... اما یک لحظه صبر کنید... آیا زاندر به اندازه همجنس بازی مردان مسن پدرش با استعداد است؟ چرا نمیذاشت زیرچشمی نگاه کنه...اگه تنها راهی بود که میتونست وادارش کنه که متوقفش کنه، شاید اجازه میداد نگاه کنه...