زلدا از دوست پسرش تماسی دریافت می کند که او واقعاً دلتنگ آن است. معلوم شد که تولیدش متوقف شده است، اما قرار است خانه فعلاً برای خودش باشد، بنابراین او با زلدا تماس گرفت. او کمی خجالتی است و نمی خواهد به دردسر بیفتد. او می‌گوید که نمی‌رود مگر اینکه او موافقت کند که اگر به نحوی دستگیر شود، پوشش را بگیرد. تصویب می کند. زلدا به طبقه بالا به اتاق دوست پسرش می رود، اما توسط ناپدری او دستگیر می شود! او شروع به بازجویی از او می کند. چرا وقتی فهمیدم بیلی اجازه ورود به بازدیدکنندگان را ندارد، بیرون آمدم؟ او به چیزی نیاز داشت. اما او به چه چیزی نیاز داشت؟ خروس بزرگ سیاه اون فقط بدون پشیمونی میگه قرار نیست خانم ها اینطور صحبت کنند، بنابراین ناپدری بیلی به زلدا درسی می دهد. آن دهان کثیف خرس عروسکی سرزنده او را با عصبانیت میشوید. زلدا نمی تواند سکوت کند. سپس با بی بی سی خود آن بچه گربه سفید را چنان تنگ کرد که احساسات زلدا بازی دخترانه سکسی از جدول خارج شد. برای تماشا خیلی گرم بود. تنها چیز داغتر تماشای زلدا است که آن جفت تیره مانند یک توله سگ محروم را در آغوش می گیرد. اجرای فوق العاده